اگر قرار است مسلمانان مانند پیروان دیگر نحلههای فکری در جهان زندگی کنند باید بپذیرند که بر آنها همان برود که بر پیروان سایر ادیان و همینطور بیدینها رفته است.
اینکه بگوییم مسلمانان در جهان باید با دیگران فرق داشته باشند و با مقدسات آنها نباید شوخی و یا نقد تند و تیزشان کرد در واقع به مسلمانان احترام نگذاشتهایم و اگر درست بیاندیشیم این دقیقا توهین به مسلمانان است.
در واقع معنای این حرف این است که مسلمانان برخلاف انسانهای دیگر، موجودات خطرناکی هستند و با کمترین نقد و شوخی و توهین به مقدساتشان آنچنان برآشفته میشوند که سر از تنتان جدا و یا شما را منفجر میکنند؛ بنابراین در برخود با مسلمانها شایسته است که بر آزادی بیان خود سرپوش بگذاریم و آن را محدود کنیم.
کسی دوستدار مسلمانان است که به آنها بگوید شما هم میتوانید مانند پیروان دیگر ادیان و نحلههای فکری زندگی کنید.
شما هم میتوانید هاضمهی فکری خود را آنچنان فراخ کنید که به خاطر یک کارتون از پیامبرتان سر نبُرید و شکم ندرانید.
اینکه شما نمیشنوید کسی در جهان به خاطر کشیدن کارتون از مسیح و بودا و زرتشت و … سرش بریده بشود به این معنا نیست که از اینها کارتونی در جهان کشیده نمیشود و یا به آنها توهین نمیشود؛ بلکه به این معنا است که پیروان این ادیان دریافتهاند که حقشان است که به خاطر تمسخر مقدساتشان اندوهگین بشوند و ناراحت اما حق ندارند که جان دیگران را به خاطر این موضوع بگیرند و یا خشونت بورزند.
من معتقدم که مسلمانان هم میتوانند به چنین درکی برسند و به باور من ارزشیها، بنیادگرایان مذهبی و روشنفکران دینیای که مدام در تلاشند که برای آزادی بیان -در نسبت با مسلمانان- محدودیت ایجاد کنند در واقع مسلمانان را کسانی میدانند که نمیتوانند مانند دیگران در جهان امروز زندگی کنند و این در وهله اول توهین به مسلمانان است.